اولین نوروز تمام و کمال با تو
نوروز 🤗سال 1398
امسال به یکی از بزرگترین آرزوهامکون رسیدیم . اینکه عید با هم باشیم و به سفر بریم . رشت ، شهر کرد ، بوشهر و یاسوج چقدر ایرانگردی با تو جذابه قشنگم
اینقدر بزرگ شدی که حتی در مورد مسائل کاری ، منو راهنمایی میکنی و نظر میدی. گاهی هم پر از تشویش و نگرانی میشی و می پرسی ...
اینقدر میپرسی که کلافم میکنی. اضطراب ها و تردید های تو رو خوب میفهمم . اینکه دلت خانواده کامل میخواست ولی دخترم کاش بدونی رمز زندگی و هستی در همین تردید ها و تشویش های مدام ما توی زندگیه . اینکه تلاش کنیم و از آنچه که داریم لذت ببریم / قطعا تو با همین شرایط هم ، از خیلی از ادم های اطرافت خوشبخت تری . این کم و کاست های موجود را بپذیر و شاد زندگی کن . دلم میخاد همه آنچه در اینم سی و شش سال زندگی ردم وو یکجا بهت بگم . دلم میخاد برات ساعت ها حرف بزنم . از همه چیز این دنیا
و بهت بگم دنیا خیلی بزرگتر از چهارچوب های خودساخته ماست . دنیا خیلی قشنگ تر از سانسورها و پیش فرض های ما است .
دلم میخاد دنیا رو بگردی و خوش بگذرونی و تجربه کنی . و اونوقته که می تونی خلق کنی ....
دوستت دارم قشنگم و خوشحالم که دارمت . سنگ صبور روزهای سخت من ، چقدر زود بزرگ شدی که بتونم برایت درد دل کنم و آرامش بگیرم . چقدر زود محرم رازهای بزرگ من شدی . بی وقفه میخاهمت ، ای آیه مکرر آرامش 💞